در این مقاله می خواهیم در مورد یکی از پرطرفدارترین کتاب ها صحبت کنیم . رمان ها می توانند براساس داستان هایی که دارند ، عده خاصی را به خود جذب کنند . هرچه داستان یک رمان به واقعیت نزدیک تر باشد ، شما می توانید راحت تر با آن داستان ارتباط بگیرید .
کتاب ها باید آنقدر زیبا و جذاب نوشته شده باشند که برای مدتی ما را از فضای زندگی خود دور کنند و با خود همراه کنند . تاثیرگذاری کتاب ها روی هر فردی متفاوت است ، چرا که افراد دارای طرز تفکر متنوعی هستند و هر طور که دوست دارند ، فکر و تصور می کنند .
شما می توانید با خواندن کتاب ها ، حتی برای زمانی خودتان را جای شخصیت های داستان به ویژه شخصیت اصلی داستان بگذارید . شخصیت های داستان طبیعتا حرف هایی را بیان می کنند که در ک آن برای هر کسی جایز و راحت نیست . گاهی خواندن برخی از کتاب ها به خواننده آرامشی را می دهد و گاهی ممکن است حتی آرامش از طرف گرفته شود .
این که شما چه کتابی را برای خواندن انتخاب می کنید ، کاملا به خودتان و نوع سلیقه تان بستگی دارد . کتاب ها داستان های متفاوتی را از زبان های متخلفی بیان می کنند ، تا زمانی که خودتان یک کتاب را برای خواندن انتخاب نکنید ، نمی توانید در مورد آن کتاب اظهار نظر کنید و یا انتقادتان را بر زبان آورید .
یکی از زیباترین کتاب های رمان که می خواهیم در این مقاله به شما علاقه مندان به کتاب و کتاب خوانی معرفی کنیم ، کتاب فوق العاده جنایت و مکافات فئودور داستایفسکی می باشد . با در نظر گرفتن این که نویسنده این کتاب در زندگی خود سختی ها و فراز و نشیب های زیادی تجربه کرده است ، می توانیم بگوییم که داستان های او جزء بهترین داستان هایی است ک هدر شرایط سخت نوشته می شود .
در بخشی از مقدمه این کتاب می خوانیم :
در ۱۸۶۳ ابتدا زن داستایفسکی و پس از یک سال دیگر میخائیل، یگانه برادر دلبندش، از این جهان چشم بستند و او را در مقابل گرفتاریهای مادی و معنوی گوناگون یکه و تنها گذاشتند. داستایفسکی این دوره از زندگی را یکی از دشوارترین ایام عمر خود میشمرد. بیثباتی و دورنگی دوستان نیز بر مصیبتهای وی میافزود. بناچار مجله هنگام تعطیل شد و داستایفسکی برای سرگرمی، تمام خود را وقت کارهای خلاقه ادبی کرد.
از این پس هنر مایه زندگی او گردید. چه نویسندگی، هم موجب سرگرمی و تسلی اعصابش میشد و هم تنها وسیله امرار معاشش بود. اثری که تمام غم و اندوه و حال تسلیم و رضای او را در این روزها در مقابل بدبختی و مشقت منعکس میسازد، رمان مشهور جنایت و مکافات است که در آن تاثیر تجربیات و کاوشهای درونی و تلاش بیپایان او برای یافتن حقیقت زندگی بخونی نمایان است. این اثر نام او را به عنوان نویسنده زبردستی که استعداد روانکاوی، دقیق و نظری تیزبین و دوراندیش دارد، معروف کرد.
معرفی کتاب جنایت و مکافات
اگر قصد خواندن یک کتاب جذاب و فوق العاده را دارید ، بدون شک پیشنهاد ما به شما کتاب جنایت و مکافات می باشد . این کتاب یکی از شاهکار هایی است که همه آن را تایید می کنند . تمام کسانی که به کتاب علاقه دارند و خواندن کتاب جزئی از زندگیشان هست ، این کتاب را تایید می کنند .
هر کتابی می تواند به دلایلی برای خواننده جذاب باشد ، یکی از مهم ترین دلایلی که خاص بودن این کتاب راا نشان می دهد ، عنوان آن است . با خواندن این کتاب شما می توانید چیز های جدیدی یاد بگیرید . یکی از مهم ترین چیزهایی که این کتاب به ما یاد می دهد ، در مورد قضاوت کردن است .
با خواندن این کتاب قطعا ما سخت تر و مصمم تر قضاوت خواهیم کرد . البته شاید قضاوت درست نباشد ، چرا که ما از ذات افراد خبر ندارین و تنها چیزی که به چشم میبینیم ، ظاهرشان است که منجر به قضاوت ما می شود . ممکن است فردی قاتل باشد اما ذات خوبی را داتشه باشد و حتی ممکن است فردی در کمال خوب بودن ، از ذات بدی برخوردار باشد .
در این کتاب شما با شخصیتی روبه رو هستید ، که کاملا متفاوت است و ایده های مخصوص به خود را دارد . این شخص فکر می کند که فردی شایسته است و همه باید او را الگوی خود قرار دهند . شما با خواندن این کتاب می توانید دنیایی جدید را تصور کنید . در ادامه به بخشی از این کتاب اشاره خواهیم کرد .
بخشی از کتاب زیبای جنایت و مکافات
پیرزن شصت ساله، نحیف با چشمانی شرور و موهای سپید بود و مرتب سرفه و ناله میکرد. با بیاعتمادی نگاه کرد. راسکلنیکف خود را معرفی کرد و گفت مثل یک ماه پیش باز گرویی آورده است. پیرزن او را به اتاقی برد و راسکلنیکف تمام چیزهای اتاق را فوری نگاه کرد و به ذهن سپرد: مبل کهنه، میز، میزآرایش و آینه، چند صندلی و قابهای عکس.
کف اتاق از تمیزی برق میزد و راسکلنیکف فکر کرد این کار خواهر نیمه خل پیرزن لیزاوتا است که با پیرزن زندگی میکرد و از او میترسید و مطیعش بود. آپارتمان پیرزن دو اتاق داشت، تخت و اتاق خوابش در اتاق دیگر بود و آن طرف نیز آشپزخانه قرار داشت. راسکلنیکف با لحنی مهربان گفت: گرویی آوردهام. ایناهاش! و ساعتی نقرهای را به پیرزن داد. پیرزن گفت: مهلت گرویی قبلیات سه روز پیش تمام شد.
راسکلنیکف گفت گرویی را نفروشد و باز هم صبر کند نزولش را میدهد. پیرزن گفت: چیزهای بیخودی میآوری. بابت این ساعت یک روبل و نیم بیشتر نمیدهم. نزولش را هم الان برمیدارم. راسکلنیکف چون از آمدن منظور دیگری داشت با عصبانیت قبول کرد. پیرزن کلیدی درآورد و به اتاق خوابش رفت. راسکلنیکف گوشهایش را تیز کرد و صدای باز شدن گنجه را شنید. با خود فکر کرد: کلید در جیب راستش است. دسته کلید از حلقهای آویزان است اما یک کلید دارد که از همه بزرگتر است. حتماً یک صندوقچة دیگر هم دارد.
پیرزن با پولها برگشت. بابت نزول یک ماه 15 کوپیک و بابت نزول گرویی قبلی 20 کوپیک کم کرد و یک روبل و 15 کوپیک به او داد. راسکلنیکف پول را گرفت و خواست چیزی بگوید اما انگار خودش هم نمیدانست چه میخواهد. گفت: شاید همین روزها یک گرویی دیگر آوردم. و پرسید: شما همیشه خانه هستید؟ خواهرتان نیست؟ پیرزن پرسید: با او چه کار دارید؟ راسکلنیکف گفت: هیچ چیز. همین جوری پرسیدم. خداحافظ.
وقتی پا به خیابان گذاشت با خود گفت: نه کار مزخرف و احمقانهای است. آیا ممکن است چنین فکر وحشتناکی به سرم زده باشد؟ مثل مستها راه میرفت و به رهگذرها تنه میزد. از شدت افکار درهم و برهمش وارد کافهای زیرزمینی شد تا چیزی بنوشد. کافه خلوت بود اما کارمند مست پنجاه سالهای به نام مارمالادف هم در آنجا بود که اصرار داشت فقط با راسکلنیکف که به نظرش آدم تحصیل کردهای میآمد حرف بزند. مرد که چاق بود و موهای فلفل نمکی و تُنکی داشت خیلی پرحرفی میکرد.
گفت که همسر و چهار فرزند دارد. اما حیوان است چون پولهایش و هر چه را که دارد صرف مشروبخواری میکند برای همین همسر مسلولش کاترینا ایوانونا او را کتک میزند. امّا او از کتک زنش لذّت میبرد! سونیا دختر بزرگش از زن اولش که به خاطر گرسنگی و فقر خانوادهاش از راه غیراخلاقی کسب درآمد میکرد. سپس مارمالادف از راسکلنیکف خواست او را به خانهاش برساند. ساعت یازده شب بود. خانه یا در واقع لانة آنها در ساختمان و راهرویی شلوغ بود. پلکانها و راهرو بوی گند میداد.
اگر با خواندن این مقاله ، به این کتاب علاقه مند شده اید و می خواهید این کتاب را جزء یکی از کتاب های مورد علاقه خود در لیست داستان های خود قرار دهید ، به شما پیشنهاد می کنیم که این کتاب را از فروشگاه اینترنتی کتاب سراج با مناسب ترین قیمت و تخفیف ویژه خریداری کنید .
سلام
به نظر داستایفسکی یکی از بهترین نویسندهاست. رمانها و داستانهایی که مینویسه واقعا ارزش خوندن رو دارن.
سلام
ممنون از کتاب خوبی که در این مطلب معرفی کردین.داستان خیلی خیلی جذابی داشت.
سلام
این کتاب من خوندم خیلی قشنگ بود.