معرفی کتاب

معرفی کتاب تخت خوابت را مرتب کن اثری از ویلیام اچ. مک ریون

کتاب تخت خوابت را مرتب کن

تخت خوابت را مرتب کن: در این مقاله از سایت کتاب سراج می خواهیم به معرفی یکی دیگر از بهترین کتاب های روانشناسی بپردازیم. همان طور که  می دانید کتاب های روانشناسی این روزها گستردگی بسیار زیادی پیدا کرده اند و توانسته اند تاثیر بسیار زیادی روی زندگی ما داشته باشند. اگر می خواهید یک تغییر اساسی در زندگی خود ایجاد کنیم، پیشنهاد ما به شما مطالعه کتاب تخت خوابت را مرتب کن می باشد.

این کتاب می تواند برای لحظاتی شما را از آن چه که هستید دور کند و امید دوباره زندگی کردن را در شما زنده کند. این کتاب زیبا و جذاب به نویسندگی ویلیام اچ مک ریون، می باشد. نویسنده در این کتاب به کوچک ترین چیزهایی اشاره دارد که پس از مدت زمانی کوتاه می تواند منجر به تغییر زندگی شما شود و شما را با یک دنیای جدید آشنا کند.

معرفی کتاب تخت خوابت را مرتب کن

همه ما انسان ها در طول دوران زندگی و در طول روز با موقعیت ها و اتفاقاتی روبه رو می شویم که هر چه قدر هم که کوچک باشد، اما می تواند تاثیر بسیار زیادی روی روند زندگی ما داشته باشد، برخی از این اتفاقات که نادیده گرفته می شوند می توانستند پس از مدتی بزرگ ترین تغییرات زندگی ما را شامل شوند.

در این کتاب نویسنده درس هایی را به شما می دهد که می توانید از طریق آن به بهترین موقعیت های زندگی برسید و پیشرفت خوبی را داشته باشید. انسان ها در زندگی روزمره خود، با اتفاقات کوچک و بزرگی روبه رو هستند، در برخی مواقع انجام این کارها می تواند تا حد زیادی روی زندگی شما تاثیر داشته باشد. یکی از کوچک ترین کارهایی که در این کتاب مدام به آن اشاره می شود، همین مرتب کردن تخت خواب می باشد.

زمانی که شما تخت خواب خود را مرتب می کنید، می توانید با یک نیروی انگیزشی روبه رو شوید و رضایت درونی خوبی از آن روز خود داشته باشید. پس اولین قدم از دیدگاه این کتاب برای اینکه بتوانید زندگی خوبی داشته باشید و متحول کنید خودتان را، مرتب کردن تخت خواب بعد از بیدار شدن از خوابی عمیق می باشد.

این کتاب از ده فصل تشکیل شده است که هر یک از این فصل ها به موارد مهمی می پردازد. از جمله آن ها می توانیم به: به تنهایی از پس کارهایتان بر آیید، فقط بزرگی دلتان مهم است، زندگی عادلانه نیست، ادامه دهید، شکست انسان را قوی تر می کند، باید جسارت زیادی داشته باشید، جلوی زورگوها بایستید، در شرایط سخت بیشتر تلاش کنید، به دیگران امید دهید و هر گز تسلیم نشوید، اشاره کنیم.

کتاب تخت خوابت را مرتب کنویلیام اچ.مک ریون نویسنده کتاب تخت خوابت را مرتب کن

ویلیام اچ.مک ریون، ژنرال چهار ستاره در نیرویی دریایی ارتش آمیکا بود. او یکی از دانشجویان فارق التحصیل در دانشگاه تگزاس بود که برای اینکه بتواند زندگی خود را تغییر دهد، سعی کرد از کوچک ترین چیزها شروع کند. او از همان دوران کودکی قبل از اینکه وارد ارتش شود، نویسندگی را آغاز کرد و توانسته بود بهترین آثار خود را برای طرفدارنش منتشر کند.

او بیشتر از 30 سال در ارتش فعالیت کرد و توانسته بود استعداد و توانایی خود را در این زمینه به رخ بکشد. او به عنوان یکی از شناخته شده ترین دانشجویان دانشگاه تگزاس بود و در سال 2017 به عنوان یکی از برترین نویسندگان مشهور آمریکایی شناخته شده. یکی از مهم ترین و محبوب ترین کتاب هایی که او از خودش منتشر کرد با عنوان تخت خوابت را مراتب کن می باشد.

او اعتقاد دارد که انسان ها برای اینکه بتوانند زندگی خود را تغییر دهند باید از گوچک ترین چیزها شروع کنند و یکی از ساده ترین آن ها تخت خوابشان است. اگر می خواهید زندگی خود را یک تغییر اساسی دهید، بهتر است از تخت خوابی که روی آن دراز کشیده اید شروع کنید. یکی از زیباترین دیالوگ های این نویسنده می توانیم به متن زیر اشاره کنیم:

«به یاد داشته باشید… هرروز با تکمیل یک کار شروع کنید. کسی را پیدا کنید که در سختی‌های زندگی کمک‌حالتان باشد. به همه احترام بگذارید. بدانید که زندگی عادلانه نیست و شما اغلب شکست خواهید خورد. اما اگر شما بعضی از خطرات را به جان بخرید، در سخت‌ترین شرایط قامت راست کنید، روی قلدرها را کم کنید، دست یاری به سمت زمین‌خوردگان دراز کنید، و به‌هیچ‌وجه تسلیم نشوید اگر اين کارها را انجام دهید، می‌توانید زندگی خود به سمت شرایطی بهتر تغییر دهید… و شاید حتی جهان را!»

بخشی از کتاب تخت خوابت را مرتب کن

لب بُرجک سی و سه فوتی ایستاده بودم. طناب نایلونی ضخیم را گرفتم. یک سر طناب به برجک وصل بود و سر دیگر آن صد فوت آن طرف‌تر روی زمین به یک میله وصل شده بود. نصف میدان موانع را گذارنده بودم و داشتم رکورد می‌زدم. در حالی که پاهایم بر بالای مسیر تاب می‌خورد، طناب را محکم چسبیده بودم، به آرامی از روی سکو پایین آمدم. بدنم زیر طناب آویزان بود و با حرکتی کِرم مانند و آرام راهم را دامه دادم تا به انتهای مسیر رسیدم.

وقتی به پایان رسیدم، طناب را رها کردم، روی ماسه‌های نرم افتادم و به سمت مانع بعدی دویدم. حالا بقیه کارآموزان کلاس با فریاد تشویقم می‌کردند، اما صدای مربی را بیشتر می‌شنیدم که داشت زمان را یادآوری می‌کرد. روی طناب نجات زمان زیادی را از دست داده بودم. تکنیکی که برای پایین آمدن به کار بردم بیش از حد کُند بود، ولی نمی‌توانستم با سَر، از طناب به سمت پایین سُر بخورم. اگر با سَر و با سبک کماندویی پایین می‌آمدم، سرعتم خیلی بیشتر می‌شد، ولی ریسک زیادی به همراه داشت. در این حالت وقتی روی طناب هستید، نسبت به زمانی که از آن آویزانید، ثبات کمتری دارید و سخت‌تر می‌توانید خودتان را بالای طناب نگه دارید و اگر بیفتید و به خودتان آسیب بزنید، از کلاس اخراج می‌شوید.

من با زمان خیلی بالا و ناامید کننده از خط پایان رد شدم. وقتی خم شده بودم و نفس نفس می‌زدم، یکی از کهنه سربازان جنگ ویتنام با موهای جوگندمی، پوتین‌های واکس زده و یونیفورم سبز رنگ، کنارم ایستاد و با لحنی کاملاً تحقیرآمیز گفت: «کِی میخوای یاد بگیری آقای مک؟ تا وقتی ریسک نکنی، هر بار این میدان موانع، شکستت میده».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *