معرفی کتاب

معرفی کتاب بیشعوری نوشته خاویر کرمنت

معرفی کتاب بیشعوری اثر خاویر کرمنت

معرفی کتاب بیشعوری نوشته خاویر کرمنت: در مطلب امروز فروشگاه آنلاین کتاب سراج قصد داریم یکی از جالب ترین کتاب های دهه نود میلادی را با هم بررسی کنیم. کتاب بیشعوری (A**hole No More) که یکی از جالب ترین کتاب های روانشناسی و کمک به خود است.

خاویر کرمنت در این کتاب ما را با بیشعور ها آشنا می کند و بیشعوری را به عنوان خطرناک ترین بیماری تاریخ بشریت تعریف می کند. کرمنت در کتاب اشاره می کند که خودش هم در گذشته یک بیشعور بوده و توانسته که این بیماری خود را درمان کند. او در این کتاب، بیشعوری را تعریف می کند، ویژگی های افراد بیشعور را گفته و بعد از آن به راه های درمان اشاره می کند.

در ادامه با خود کتاب و نویسنده آشنا می شویم و بخشی از این کتاب را نیز خواهیم خواند.

 

معرفی کتاب بیشعوری اثر خاویر کرمنت

«بیشعور ها امیدوار باشند!». کتاب بیشعوری با این نوید شروع می شود. در مقدمه این کتاب کمی درباره بیشعور ها نوشته می شود. در این بخش گفته می شود که «تا بحال شده که دوستان شما اذیتتان کنند و اعصاب شما را خورد کنند؟» یا «تا بحال شده که از همسایه خود شاکی باشید؟».

خاویر کرمنت در ادامه چند مثال دیگر نیز می زند و در آخرین بخش از مقدمه شما این جمله را می خوانید که آیا شما هم این افراد بیشعور را در زندگی خود می شناسید؟ اگر جواب شما بله است، در ادامه با راهکار های مقابله با این افراد آشنا خواهید شد. ولی اگر جواب شما خیر است؛ متاسفانه شما به خطرناک ترین بیماری بشریت مبتلا هستید، ولی نگران نباشید، تا پایان این کتاب روش های معالجه را به شما آموزش خواهیم داد.

کرمنت در این ابتدای این کتاب درباره این صحبت می کند که خود او تا سال ها، یک بیشعور به تمام معنا بوده. اما به محض اینکه به بیشعوری خود پی می برد، عزم خود را جزم می کند تا بتواند خود را درمان کند. بعد از اینکه موفق می شود، شغل خود را تغییر می دهد و امروزه بیشتر وقت خود را برای کمک به افراد بیشعور می گذارد.

کرمنت این کتاب را به طنز ترین روش ممکن نوشته. همانطور که می بینید نام کتاب، به خودی خود، افراد را به خواندن آن مشتاق می کند. متن کتاب نیز بسیار دوستانه نوشته شده و خاویر کرمنت بخش زیادی از داستان را به تعریف خاطرات خودش می پردازد و از دوران های بیشعوری خودش می گوید که تا چهل سالگی از این مریضی رنج می برده.

نکته بعد درباره این کتاب این است که به شما می فهماند که هیچ وقت برای تغییر و داشتن زندگی سالم و آرام دیر نیست. پس از اولین مرحله تشخیص و درمان، به سرعت متوجه تغییر خود و اطرافیان خود می شوید.

 

معرفی خاویر کرمنت

خاویر کرمنت زمانی یک پزشک مطرح بود و جایگاه ارزنده ای در زندگی حرفه ای خود داشت. همیشه افراد اطرافش زیاد بودند و به او احترام می گذاشتند، کسی روی حرفش حرف نمیزد و منتظر تصمیمات و نظرات او بودند. اینجاست که زندگی به او می گوید: «تو یک بیشعوری و حالا وقت این رسیده که نتیجه رفتارت را ببینی.»

از آن جا بود که زندگی خاویر از این رو به آن رو شد. همه چیز از هم پاشید، و همسر و فرزندان و دوستانش او را ترک کردند. کرمنت اینجا متوجه می شود که احترامی که تا قبل به او می گذاشتند از ترس و وحشت بوده. بعد از این قضیه متوجه می شود که یک بیشعور به تمام معناست و نیاز دارد که درمان شود. پس از تلاش فراوان همه روانپزشک ها و دکتر ها به او می گویند که بیشعوری فابل درمان نیست. ولی او نا امید نشد و نه تنها ثابت کرد که این بیماری قابل درمان است؛ بلکه ادعا می کند مانند دارو های مخدر، اعتیاد آور هم هست. او در سال 1990 اولین کتاب خود از مجموعه بیشعوری را به چاپ رساند که در حال حاضر طرفداران زیادی در سراسر جهان دارد.

کتاب های زیبای خاویر کرمنت عبارت اند از:

  • بیشعوری (A**hole No More)
  • بیشعور های ابدی (A**holes Forever)
  • بیشعور ها توطئه می کنند. (A**holes Conspiracy)

 

بخشی از کتاب بیشعوری نوشته خاویر کرمنت

همسرم یک بار جشن تولد غافلگیرکننده ‌ای برایم ترتیب داد، اما غافلگیرکننده‌ ترین چیز این بود که فقط شش نفر در آن مراسم حضور یافتند، که تازه سه‌تای آن‌ها هم زن و بچه‌های خودم بودند. اما من آن را به ‌پای حسادت دوستانم نسبت به موفقیت‌ های چشمگیرم گذاشتم. برایشان متأسف بودم که حقارت ‌ها و بی ‌کفایتی‌هایشان باعث می‌شود که در مقابل من چنین واکنش‌ هایی نشان دهند، اما زیاد خودم را ناراحت نمی ‌کردم و این قبیل خصوصیات را جزء سرشت آدم‌ها می‌دانستم. بعد هم سعی می‌کردم با بزرگواری این قبیل وقایع را فراموش کنم.

سرانجام یک روز از خواب خرگوشی تکانی خوردم. تنها پسرم بعد از ساعت‌ها بگومگو با من، اعلام کرد که نمی‌خواهد به کالج برود و می‌خواهد در نیروی دریایی ثبت‌نام کند. تک پسرم به جنگ من آمده بود! باورم نمی‌شد! در طی بیست سال گذشته هیچ‌کس جرئت نکرده بود با من دربیفتد و آخرین کسی که چنین خبطی را مرتکب شده بود، سال‌ها انگشت ندامت به دندان می‌گزید. من می ‌خواستم پسرم پزشک موفقی مثل خودم بشود، اما او داشت خیره‌ سری می‌کرد. از کوره دررفتم و گفتم اگر در نیروی دریایی ثبت‌نام کند، هرچه دیده از چشم خودش دیده. او هم در مقابل چشمان من چیزی را حواله داد که هرچند غریب بود، نحوه استعمال آن برای یک مقعدشناس ناآشنا نبود! بعد هم در را به هم کوبید و از خانه بیرون رفت. او به همسرم گفته بود که تصمیم گرفته تا آنجایی که امکان دارد از من دور بشود و به حرفش هم عمل کرد. او در رشته‌ی آموزش هوافضا ثبت نام کرد.

 

برخی جملات ناب کتاب بیشعوری

بزرگ‌ترین راز خلقت این نیست که خدا چرا جهان را خلق کرده است، بلکه این است که چرا بیشعورها را این‌قدر گستاخ و منفور آفریده است.

سراسر زندگی آدم بیشعور، عشق ورزیدن است، منتها به خودش.

همچون هر اعتیادی، بیشعوری هم در طول زمان، عوارض جبران‌ناپذیری بر نیروی حیاتی انسان به‌جا می‌گذارد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *