کتاب قله ها و دره ها: در این مقاله از سایت کتاب سراج می خواهیم در مورد نمونه ای از بهترین کتاب های روانشناسی به نویسندگی اسپنسر جانسون براش شما توضیح دهیم. همان طور که می دانید این دسته از کتاب ها گستردگی بسیار زیادی دارند و هر کدام از آن ها در زمینه متنوعی نوشته شده اند. اگر به مطالعه این دسته از کتاب ها علاقه دارید، پیشنهاد می کنیم در ادامه با سراج بوک همراه باشید.
در این مقاله می خواهیم به معرفی کتاب قله ها و دره ها بپردازیم. این کتاب نمونه ای از بهترین کتاب هایی است که می تواند به شما در مدیریت کردن لحظه های خوب و بد زندگی کمک کند و شما را به آنچه که می خواهید برساند. این کتاب در سال 2009 از جانسون برای اولین بار منتشر شد و تا به امروز طرفداران زیادی را به سمت خود جذب کرد.
معرفی کتاب قله ها و دره ها
این کتاب جزء یکی از پرفروش ترین کتاب هایی است که تا به امروز توانسته طرفداران خود را به سمت خود جذب کند. اگر به دنبال بهترین کتاب های روانشناسی هستید، پیشنهاد ما به شما همین کتاب است. مطالعه کتاب های روانشناسی در زندگی به شما کمک می کند، تا بتوانید بهترین تصمیمات را در زندگی بگیرید و به بهترین خاصه های خود برسید. یکی از مهم ترین نکاتی که نویسنده در مقاله این کتاب به آن اشاره می کند به شرح زیر است:
من معتقدم که این مسائل و مشکلات نیستند که بزرگ و یا کوچکاند بلکه این انسانها هستند که بزرگ و یا کوچکاند. گاهی گفته میشود که در دنیای بیرون انسانها مشکلی وجود ندارد. این انسانهای ناکام هستند که در ذهن خود همه چیز را مشکل میبینند و احساس ناتوانی میکنند. اگر این اصل را بهعنوان یک پدیدهی نسبی بپذیریم در آن صورت قلهها و درهها در زندگی انسانها معنای دیگری پیدا میکند و به نظر میرسد در بسیاری از مواقع قلهها و درهها در ذهن آدمیان شکل میگیرند و در دنیای واقعیتها مصداق پیدا میکنند.
در این کتاب شما با 9 فصل آشنا خواهید شد که هر یک از آن ها بیان کننده بخشی از زندگی انسان هاست و تاثیر بسیار زیادی در بهتر کردن شرایط زندگی شما خواهد داشت. این کتاب در مورد فراموش کردن، آموختن، کشف کردن، سهیم بودن، لذت بردن، استراحت کردن و… برای شما به صورت کامل توضیح می دهد.
کتاب قله ها و دره ها، بیشتر درمورد اتفاقاتی برای شما حرف می زد که در حال حاضر وجود دارد. یعنی لحظات خوب و بدی که در زمان حال برای شما اتفاق می افتد. در این کتاب تمام تجربه های تلخ به دره تشبیه شده است و تمام تجربه های شیرین و لذت بخش شما را به اوج قله ها می رساند. پس این شما هستید که می توانید تعیین کنید در دره بمانید یا به قله برسید.
شما می توانید با مطالعه این کتاب از راه رسیدن به قله ها مطلع شوید و خودتان را از دره هایی که پیش رویتان وجود دارد، دور کنید. بسیاری از اتفاقاتی که در دنیای اطراف ما رخ می دهد، به خواست ما نخواهد بود، اما ما می توانید در برابر آن ها واکنش نشان دهمیم و خودمان را به موفقیت و پیشرفت برسانیم، این یعنی رسیده به قله موفقیت.
اسپنسر جانسون، نویسنده کتاب قله ها و دره ها
اسپنسر جانسون، به عنوان یکی از بزرگ ترین و برجسته ترین نویسندگان نیویورک تایمز می باشد. یکی از مهم ترین اعتقاداتی که او در زندگی دارد، این است که تمام انسان ها در زندگی که دارند یک سری شرایط متفاوتی را تجربه می کنند که این شرایط گاه برای آن ها لذت بخش است و گاه نامطلوب. این که شما به سمت کدام بروید، کاملا به خودتان بستگی دارد.
اسپنسر جانسون، یکی از محبوب ترین نویسندگان و فیزیکدانان آمریکایی است که در سال 1938 در وترتاون به دنبا آمد. او به دلیل استعداد بسیار زیادی که در زمینه نوشتن داشت، تصمیم گرفت از همان دوران کودکی نویسندگی را پیش ببرد و بهترین اتفاقات را برای خود رقم بزند. به همین جهت شهرت بسیار زیادی را در آمریکا به دست آورد.
پدرش در زمینه معمار مهارت فوق العاده ای داشت و مادرش آموزگار بود. جانسون تحصیلات دانشگاهی خودش را در زمینه روانشناسی دنبال کرد و توانست فارق التحصیلی خود را از رویال کالج بگیرد. او علاوه بر اینکه در زمینه پزشکی فعالیت می کرد، نویسندگی را در حوزه روانشناسی جلو برد و در نهایت در سن 78 سالگی بر اثر سرطان معده از دنیا رفت.
آثار اسپنسر جانسون:
- کتاب چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد
- کتاب اولین فروشنده بزرگ دنیا
- کتاب بله یا خیر
- کتاب هدیه (زمان حال)
- کتاب مدیر یک دقیقه ای
- یک دقیقه برای خودتان
- مادر یک دقیقه ای
- پدر یک دقیقه ای
- معلم یک دقیقه ای
بخشی از کتاب قله ها و دره ها
لحظهای سکوت کرد و بعد گفت، «بهتر نیست اول بپرسم تو چرا میخواهی این داستان را برایت تعریف کنم؟» مایکل با اکراه توضیح داد که در شغلش احساس امنیت نمیکند و اوضاع زندگی خانوادگیاش هم چندان خوب نیست. لازم نبود بیشتر توضیح بدهد. آن ناراحتی او را درک کرد و گفت، «به نظر میرسد تو بیش از من به این داستان نیاز داری.» او گفت در صورتی داستان را برای مایکل تعریف میکند که اگر به نظرش ارزشمند و مفید بود، آن را برای دیگران نیز تعریف کند. مایکل این شرط را پذیرفت و آماده شد تا داستان را بشنود.
او گفت، «من یاد گرفتم که اگر بخواهی برای سالم عبور کردن از فراز و فرودهای زندگی از این داستان استفاده کنی، باید با تمام وجودت به آن گوش دهی و داستان را با تجربههای خودت بسنجی تا ببینی کدام قسمت از آن در مورد تو صدق میکند. در این داستان، پیامها اغلب تکرار میشود، هرچند در بعضی موارد، کمی تفاوت دارد.» مایکل پرسید، «چرا تکرار میشود؟»
او پاسخ داد، «خب، در مورد من، باعث شد آنها را راحت تر به خاطر بسپارم و با یادآوری شان، بیشتر از آنها استفاده کنم.» بعد افزود، «من نمیخواهم تغییر کنم، بنابراین باید بعضی از نکات را بارها بشنوم تا آنها در ذهن ایرادگیر و بدگمانم باقی بمانند و در عمق وجودم نفوذ کنند. من بعد از فکر کردن و تامل بسیار در مورد این داستان، به این نتیجه رسیدم، ولی تو میتوانی نحوهی استفاده از این داستان را خودت کشف کنی.»
مایکل پرسید، «آیا تو واقعاً معتقدی که یک داستان میتواند چنین تغییرات بزرگی ایجاد کند؟ من که مطمئن نیستم.» او پاسخ داد، «با شنیدن این داستان چه چیزی را از دست میدهی؟ تنها چیزی که میتوانم به تو بگویم، این است که این داستان تاثیر شگفتانگیزی بر زندگی من گذاشت.» او در ادامه گفت، «بعضی از آدمها از این داستان چیز زیادی دستگیرشان نمیشود، اما برخی دیگر، درسهای بسیاری از آن میآموزند! بنابراین نه خود داستان، بلکه برداشت تو از آن، مهم است. این هم به خودت بستگی دارد.»