کتاب بگذار عاشقانه بگویم (2جلدی)

خرید کتاب بگذار عاشقانه بگویم

کتاب بگذار عاشقانه بگویم: در این مطلب از سایت کتاب سراج می خواهیم در مورد یکی از بهترین کتاب های رمان ایرانی برای شما عزیزان توضیح دهیم. همان طور که می دانید رمان های ایرانی و خارجی این روزها طرفداران بسیار زیادی را پیدا کرده اند. به همین دلیل است که نویسندگان بیشتر تلاش خود را دارند تا بتوانند بهترین رمان های عاشقانه را به چاپ برسانند. شما می توانید برای خرید بهترین رمان ایرانی با عنوان بگذار عاشقانه بگویم، به سایت ما مراجعه کنید. این کتاب یک داستان عاشقانه و ماندگار را برای مخاطب بیان می کند. در ادامه می خواهیم به معرفی این کتاب بپردازیم و بخشی از آن را برای شما بازگو کنیم.

معرفی بگذار عاشقانه بگویم

بگذار عاشقانه بگویم، یکی از بهترین رمان های عاشقانه ای که این روزها فروش بسیار بالایی پیدا کرده است و توانسته است طرفداران بسیار زیادی را به سمت خود جذب کند. این رمان زیبا روایتی عاشقانه و ماندگار است و می تواند برای ساعت ها شما را مشغول خواندن کند. داستان های عاشقانه به دلیل اینکه ساختار متنوعی دارند و می توانند جذابیت بیشتری هم برای خواننده فراهم کنند. اگر به دنبال بهترین و ماندگار ترین کتاب های رمان ایرانی هستید به شما خرید این محصول زیبا و هیجان انگیز رمانتیک را پیشنهاد می کنیم. در ادامه به بخشی از این کتاب اشاره خواهیم.

بهاره شریفی نویسنده کتاب بگذار عاشقانه بگویم

بهار شریفی یکی از بهترین و محبوب ترین نویسندگانی است که توانسته است تا به امروز بهترین و ماندگارترین آثار خود را برای طرفداران و مخاطبان خودش به چاپ برساند. این نویسنده به دلیل استعداد و توانایی که دارد که توانسته است جذاب ترین کتاب ها و آثار خودش را منتشر کند. او علاقه زیادی به خواندن و نوشتن دارد و به همین دلیل است که آثارش محبوبیت بسیاری پیدا می کند. در ادامه به چند نمونه از آثار این نویسنده اشاره خواهیم کرد.

• تپش معکوس
• خانه ای روی ابرها
• آن او
• سکوت سایه ها

بخشی از کتاب بگذار عاشقانه بگویم

ماکان خمیازه کشان از اتاق بیرون رفت.چشم هایش نیمه باز بودکه ناگهان یکی محکم به اوتنه زد.صدای اعتراض مانیا را شنید: برو اون ور! ماکان که خمیازه اش نیمه کاره مانده بود با تعجب پرسید: چته؟مانیا برایش دهن کجی کرد و گفت: سیاوش اومده دنبالن! ماکان با بدجنسی خندید و گفت: آهان واسه همین هول شدی! مانیا زیر لب مسخره ای گفت و از پله پایین دوید. ماکان هم دستی در موهایش کشید و پشت سرش راه افتاد. جلوی در سیاوش منتظر ایستاده بود. مسعود خان پدر ماکان از آشپزخانه نگاهی به بیرون انداخت و گفت: سیاوش بیا صبحونه بخور!مانیام نخورده! سیاوش نگاهی به مانیا انداخت و گفت: می خواستی بدون صبحونه بیای؟ ماکان از کنارشان رد شد و گفت:سیاوش جان کله پزی سر کوچه اس. کله سحر پا شدی اومدی اینجا چی بگی؟ سیاوش بی توجه به ماکان دست مانیا را گرفت و به سمت آشپزخانه کشید و گفت: برو بذار باد بیاد بچه! مانیا برایش ابرویی بالا انداخت و ماکان هم اخم کرده به سمت روشویی رفت.وقتی پشت میز نشست. ساوش داشت برای مانیا لقمه می گرفت. بدم میاد این اداها ! مسعود خندید و گفت:…

قیمت بگذار عاشقانه بگویم

اگر قصد خرید این محصول را دارید به شما پیشنهاد می کنیم به فروشگاه اینترنتی کتاب سراج مراجعه کنید. شما می توانید با مراجعه به این سایت بهترین و جددی ترین رمان های ایرانی و خارجی را با مناسب ترین قیمت خریداری کنید.