-40%
کتاب ارمغان عشق
- موضوع: رمان
- نویسنده: اشرف مهدی زاده
- ناشر: کتاب آترینا
- سال انتشار: 1395
- تعداد صفحه: 321
- نوع جلد: گالینگور
خرید کتاب ارمغان عشق اثر اشرف مهدی زاده
(خرید کتاب ارمغان عشق اثر اشرف مهدی زاده با اطمینان از سایت ما)
در بخش اول این کتاب می خوانیم:
ماه منیر با ذوق سبد گل را روی میز گذاشت و با خوشحالی نگاهی به طراوت گل ها انداخت. آرزویش سعادت یاسمین بود و امید داشت دخترش نیز مانند او،سفیدبخت شود. هرچند کاستی هایی را در زندگی با همسرش تجربه کرده،با این حال راضی بود و قانع! نگاهش به یاسمین افتاد که گوشه ی مبل کز کرده بود و معلوم نبود به چه چیزی می اندیشد! لبخند برلب کنار دخترش نشست و گفت: به چه فکر می کنی؟یاسمین به خودش آمد و سعی کرد لبخند بزند اما هرچه کرد نتوانست و با همان قیافه ی ناراحت به مادرش نگاه کرد و گفت: به هیچی! مگه میشه؟یه کم سرحال باش عزیزم.تو باید خوشحال باشی! برای چی؟ازدواج؟!ماه منیر به چشم های غمگین دخترش زل زد و گفت: باور کن قضیه انقدر هم که تو فکر می کنی سخت نیست عزیزم. از نظر شما این طوره… .مکثی کرد و سپس با لحنی غمگین تر ادامه داد: من دلم می خواد درس بخونم ،پیشرفت کنم،برای خودم کسی بشم، نه این که به عنوان دختر دیپلمه و به زور بابام برم خونه ی شوهر و خونه داری کنم. اول و آخرش چی؟بالاخره باید ازدواج کنی. یاسمین با ناراحتی جواب داد: بله باید ازدواج کنم،اما به دلخواه خودم نه به زور بابام! ماه منیر که از اندوه دخترش غمگین شده بود،لب گزید و نگاهش به سبد گل زیبا افتاد. لبخند بار دیگر بر لبهایش درخشید و گفت…
در پشت جلد کتاب آمده است:
لحظهای نگاه هردو به روی هم خشک شد. گویی زمان برای لحظاتی از حرکت ایستاد. سامان ناباورانه به چهرهی آشنا و دلنشین او زل زده و یاسمین، مبهوت نگاه دلانگیز او بر جای مانده بود. سامان به خود آمد و بیاراده به سمت یاسمین کشیده شد. یاسمین هم به آرامی برخاست. باورش نمیشد سامان روبرویش ایستاده است، با همان نگاه تبدار و لبخند ناباور و زیبا…
وزن | 467 گرم |
---|---|
موضوع |
رمان ایرانی |
نویسنده | |
ناشر | |
جلد |
گالینگور (سخت) |
سود خرید |
40% تخفیف |
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب ارمغان عشق” لغو پاسخ
پیشنهاد برای مطالعه
کتاب های مشابه و پرطرفدار
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.